محمد لبافی/ سرما به استخوانم نفوذ میکند فشار سنگین این سرما نه! نه! نمیشود این خاک، یخزده این سرنوشت شوم تاریخ انسان است ومن، درمانده، در نطفه خفهشده وپیچیدهبههم هراسان و اسیر اسیر ماندن ریشهام مدتهاست به این خاک گره خورده خاک من مقدس و خونین آری، پاهایم ناتوان است اما مگر تمام جوانهها را میتوان شکست؟ اگر تمام من، زیر خاک بپوسد آنچه میماند خاک، خاک، خاک “اینجا”ست …
تیر, ۱۳۹۷
فروردین, ۱۳۹۷
-
۳۰ فروردین
همزاد / شعر صمد شعبانی
صمد شعبانی/ سعادتی بود آغاز یا که ایستائیی مرئی و نامرئی برابر تندیس هوا در آستان هیچ! گامی و درنگی لاکپشتی یا خروشی اقیانوسی، نگونبختی بود، نیکبختی، یا که شوربختی خود شیفتهی بختک بومی که همهاش ناهمرنگ به دیدار گذشت نه به انتظار! جِز جِز زمین زیر پا بود یا گُرگُر خام ما آنچه دیدیم و شنیدیم از شکل اشکال کمال. سرشار جستنام مشتاق نرسیدن گَر …
-
۳۰ فروردین
هفت دریا / شعر صمد شعبانی
شعر هفت دریا صمد شعبانی/ نگاهت که میکنم شعری که در فکر نمیگنجی زار میزند کارگاه فکر زایش تابستانهای بیتو را. گام به گام فرسنگها بیراهه خرسنگها کناره «صخرهها سوخاری راه» و سایه قندیل گوژپشت. گذرگاه خیس اندرونهی ماهی بهگاه توفیدن دریا راه نمیبرد جایی فرو مانده درگِل هیهات. نامهای بسیار خاطرهام را از لبهی پرتگاه عمیق نگاه تکرار میکنم صدای تو فرو میافتد و …
-
۳۰ فروردین
میان گفتن و نگفتن / شعر صمد شعبانی
صمد شعبانی/ اگر چیزی نگویم چیزهای زیادی بر من حادث میشود از: عریانیی شاکلهی زندگی این سیاره و چند دنیای ظُلمانی قلمرو خانِ خاربنان و “قلعهی هزار اردک” برکهی قورباغه و کودک و سنگ و مرگ دمیدن در هوا و شوق پرندهیی که نخستین بار میخواند لبخند سیب بر درختِ دیرینه سالِ فخر آفاق فوارهی عشق و عشوهی انار که بر بلندا رنگ میگشاید شوق همآغوشی باغ و بهار …
-
۳۰ فروردین
ک… ا… ب… و… س ِ.. / نمایشنامه مجتبی لبافی
ژان لوک گدار در فیلمی از پنج دقیقه نمای ثابت استفاده کرد. او معتقد بود هر تماشاگری بعد از این زمان طولانی از روی صندلیش تکانی میخورد و نگاهی به دورو برش میاندازد و متوجه میشود که دارد یک فیلم یا نمایش را تماشا میکند. شاید عدهای وقتی متوجه آن شوند فیلم یا نمایش را جدی نگیرند یا کسانی آن قدر جدی بگیرند که فاجعهی رخ داده در فیلم هم …
-
۱۵ فروردین
فاخته / شعر مرتضی لبافی
فاخته مرتضی لبافی/ نگاه عاشق تو بالاتر از بلندیی کهسار تردیدسایهها را با نیش صاعقه سوزاند آنگاه در هیأت شکوهمندی یک صبح شبدیزوارهی هر باد مهمیزوارهی هر خشم ” آزاد از هرچه رنگ تعلق… ” * بیاعتنا به موجموجک مرداب جویای چشمههای زلالین بیاعتنا به قارچهای تناور روییده در تعفن این گندچالهها هرجا صدای تو پیچید از مهربانی ِ آن “بید” غوغای قامت آن “سرو” اوج خضوع “سپیدارها” بگو پیش …
-
۲ فروردین
روسربنه … / شعر مرتضی لبافی
روسربنه به بالین تنها مرا رها کن مولوی نوشته: مرتضی لبافی / هنگامهی حضور آتش و توفان جاپای شوم همه هرزْبوتهها برچیده میشود. ای شور کاذب دیرین! بردار از سر این راه خشکیده شاخههای عقیمت را بگذار آن نقاب دروغین ــ طاووسْ چتر ِ فسون نگاهِ تو ــ جُلپاره خلعتی بشود کز سر ِغرور هرشب به قامت حریص گدایان بزمها بخشیده میشود. پاییز ۶۹ ــ تهران
-
۱ فروردین
از تلخنای جان / شعر صمد شعبانی
صمد شعبانی/ من مُردهام در دهان خویش، میان خالیِ زندگی نامی بر من بگذار تا آغاز شوم. نگاه کن! تندیس ماهی از آب نمایان شد در طُغیان یک موج، فرو شد برج نمک در تن خاک ازهُرم یک نگاه، میان هیاهو و هوای دَمهیِ روز پَلشت واژهها تاراج شدند. به هجای نخست صدا کن مرا. ۲۰/۱۲/۱۳۸۸ صمد شعبانی
-
۱ فروردین
شاعر / شعر محمد لبافی
نوشته محمد لبافی/ اسارت شبهای ننگین زور، مشعلی که در اوهامشان خاموش کردهاند خوشخیالان پندارند سربهای یخزده بر گوشت و پوست و استخوان پردهی آخر نمایشی است؟! دریغا ! ای شاعر … اشعار تو هر یک انسانی بیرون این حصار چنگزده بر ریسمان آزادی ومشتی کوبنده بر تثبیت حق زندگی همچون نقشی از فریاد آری! این خون سرخ سرزمینی آشناست… واین اسارت وتنهایی “عصارهی انسان شدن” به یاد او که …
دی, ۱۳۹۵
-
۸ دی
معنای فیلم های فرهادی و دغدغه های اجتماعی او
معنای فیلمهای فرهادی و دغدغههای اجتماعی او دکتر پرویز اجلالی جامعهشناس اصغر فرهادی فیلمساز برجستهای است. فیلمهای او، درمقایسه با آثاردیگر فیلمسازان ایرانی چه از لحاظ ساختار روایی و چه میزانسن جزوبهنرین هاست. استفاده مناسب ومعقول او از فرم وتکنیک، به طوری که تماشاگر متوجه استفاده فیلمساز از آنها نشود وبراحتی با محتوای اثر ارتباط برقرار کند، نشانه پختگی اوست. همه فیلمسازان برجسته از قاعده تناسب فرم ومحتوا بهره میبرندو …