ادریس ا.

سر نمی نهد
نه چنان باران که به شوره زارهای پست
و تن نمی دهد
نه چنان کوه که به سخت صخره های سرد
تنها مرغزارهایی را می جوید
که ردش را می رویانند
و از ذوق سرشارش می کنند
و به خود می بافند،
کودکی که جنگ را برگزیده است.
کودکی که جنگ را برگزیده است،
لطافت دستانش را به چوبِ پوست نخورده ی دسته های تیشه و تبر می دهد،
و روح کودکی اش را در هرآنچه سرد و سخت شده به حرکت وامی دارد،
زمین برمی کند و خانه نو می کند
آسمان را به باریدن و خاک را به روییدن می خواند
و دستان پینه بسته اش را پر می کند از عطر و طعم گلهای سرخِ صحرایی
کودکی که جنگ را برگزیده است .
در میانه ی نفیر گلوله ها
در کوچه پس کوچه هایِ سوقیه ی پررونقِ حلب
زیر آتشِ و آوارِ بمب هایِ درحال آزمایشِ برترین موسسات علمی
در خیابان هایِ سراسر حافظه و شور و شعر، در متنبی و الرشیدِ بغداد
در مهیب انتحارهای هماهنگ شده،
پشتِ بالاحصار در گذر خراباتِ کابل
در بحبوحه الجنه برنامه ها و آرزوهای سفید و کرملین
در شیهه آمبولانس ها و بارانِ اشک آورها،
در خون آلودِ خاکِ پاره پاره ی فلسطین
در پیشگاه مرگ
به جنگ ایستاده است.
کودکی که جنگ را برگزیده است،
از میان انبوه بی سروشکلِ حلبی آبادهایِ دهلی و ریو
از کارگاه های پرحقارتِ برج سازی های دوحه و دوبی
از دهشتناک ترین شهرک های صنعتیِ شانگهای و نانجینگ
از مرزهای مکزیک و یونان
از خوابگاه هایِ کارگری، کمپ ها، حاشیه ها، و حومه ها
سربرآورده
به جنگ آمده است.
کودکی که جنگ را برگزیده است،
به همراه میلیاردها کودکِ دیگر
عیشِ روزمره و تفریح و خانه گرم و پوست شاداب و سواد و سلامت
و نانِ همیشه حاضر را
برای عده کمی فراهم و خودش از دور
در تلی از سیه روزی و ناکامی به نظاره خوشبختی نشسته است.
کودکی که جنگ را برگزیده،
از خودش رهسپار شده است
نیروی زندگی اش را
که چون هستی مستقلی دربرابرش قد علم کرده
و بر او مسلط شده،
دوباره به خودش فراخوانده است
کودکی که جنگ را برگزیده،
به خودش رهسپار شده است.