نوشته: علی آقاجانی/
نمایش روحوضی و شباهتهای آن با کمدیادلآرته
کمدیادلآرته آنگونه که امروز شاهد آن هستیم درقرن ۱۶میلادی در ایتالیا رواج یافت و در نمایشهای اروپایی تأثیر بسزایی گذاشت. طرح کمدیادلآرته، معمولاً ماجراها و روابط نهانیعشقی بود که آدمهایی از هر سن، ارباب و پیشخدمت، بانو و ندیم را در برمیگرفت. طرح وگفتگو براساس تمرین اصلی، فیالبداهه اجرا میشد. چرا اینگونه بدیههگویی بسیار مهم بود؟ زیرا هراجرا به مقتضای نیاز زمان ومکان فرق میکرد، از سویی نیز موفقیت نمایش بستگی تام به مهارت و هوشیاری کمیک بازیگران داشت. دراجرا از شکلک (بیم)، لطیفه، تقلیدگری (فارس) و موسیقی استفاده میشد».
بهنوعی همهی آنچه درمورد کمدیادلآرته گفته شد میتوان درنمایش روحوضی دید، درواقع این نوع اجرا با این مشخصات از مشخصهی نمایش روحوضی (تختحوضی) میباشد. ازسوی دیگرهمچنان که اشاره شد، زیرکی، قدرتخلاقه، خوشبیانی، بذلهگویی، سرخوشی، مناسبگویی و حاضرجوابی و نیز رندی و چابکی درتغییرموضع ازجمله ویژگیهای اشخاص نمایش روحوضی بهشمار میرود».
بدونشک با حاضرجوابی و بدیههسازی هیچ تئاتری بهوجود نخواهد آمد. در کمدیادلآرته هم باید قبلاً قرارمدارهایی گذاشت. این قرارمدارها در وهلهی اول در مورد تیپ بازیگران شرکتکننده میباشد. طبیعیاست که این تیپها درطول زمان تعقیرشکل دادهاند، مخلوط شدهاند و افزایش پیدا کردهاند.
یک گروه بداههسرای ایتالیایی معمولاً از ششبازیگرمرد و ششبازیگرزن تشکیل میشد، هرکدام از این بازیگران همیشه یک نقش مشخص را بازی میکرد. (مثل سیاهپوش، جوانپوش و… در تختحوضی) واین نقش را که علیالخصوص درآن تجربه و مهارت پیدا کرده بود، از لباس و وسایل نقش گرفته تا لطیفههای آنرا از خانوادهاش به ارث میبرد. با این تیپها بهخوبی میشود فیالبداهه کار کرد بخصوص که تماشاگران از لباسهایشان هم متوجه میگردیدند آنها چه کسانی هستند و چه رابطهای با هم دارند، فقط لازم بود که موضوع و خط و رابط آنرا قبل از نمایش بین خودشان مشخص کنند. سردستهی گروه، صحنهها را با توضیحات لازم پشتهم ردیف میکرد و آنرا درپشت صحنه قرار میداد. تا هر بازیگر بتواند با مراجعه بهآن و روش و مسیری که لازم است برای پیشبرد داستان طی شود اطلاع حاصل کند. در سیاهبازی هم هیچوقت یک متن نمایشی وجود نداشت و نمایش فیالبداهه اتفاق میافتاد و یا از برخی از داستانهای هزارویکشب، رستموسهراب، شیرینوفرهاد و… الهام میگرفتند و به همین جهت طبیعی است که این نوع نمایش بیشتر از نمایشهایی مانند تعزیه دگرگون شود.
دراین نمایش یک گروه مطرب حداقل پنج الی ششنفر و حداکثر ده الی دوازدهنفر بود. مطربها در قهوهخانهای جمع میشدند که پاتوقشان بود.
کمدیادلآرته بدون طبیعت بازی ایتالیایی، عملیات آکروبات، آهنگبیانگرموجذاب و بابازی بدونکلام و پرمفهوم آنها، غیرقابل تصور است. و با نیمه صورتکها انواع تیپها را مشخص میکردند.
درکتاب «تاریختئاترجهان» نوشتهی اسکاربراکت درمورد کمدیادلآرته اینچنین آمده است:
«کمدیادلآرته، نمایشهای درباری و فرهنگستانی، برای اشراف و در موقعیتهای ویژه برپا میگردیدند. این نمایش معمولاً توسط شاعران درباری نوشته میشدند، صحنهپردازی و طراحیلباس بهوسیله معماران و نقاشان دربار انجام میگرفت. بازی توسط درباریان اجرا میشد و موسیقی نیز توسط درباریان ساخته میشد. لذا بهرغم کیفیت بالای بصری نمایشها و تأثیریکه بر فعالیتهای تئاتری پسازخود داشتهاند این نمایشها اساساً توسط افراد غیرحرفهای و برای تماشاگران ویژه و محدود تهیه میشوند. حال سرچشمهی این نمایش را در «فارس»های (آتِلاین) ایتالیا دراوایل سدهی شانزدهم جستجو میکنند. حال خود «فارس»ها درقرون وسطی بهوسیله گروههای «سیارمیم» حفظ شده بودند که با ظهور کمدیادلآرته فارس از رواج افتاد.
بسیاری ازمحققان براین باورند که کمدیادلآرته ازبدیههسازیهایی با نمایشنامههای پلوتوس و ترنس (دو تن از درامنویسان رومباستان) ریشه گرفته است».
«کمدیادلآرته دارای دو ویژگی است: یکی شکل بدیههسازی آن و دیگری استفاده از تیپسازی؛ بازیگران براساس یک موضوع کلی نمایش را آغاز میکردند و جزئیات حرکت ودیالوگ را بدیههسازی میکردند. هر بازیگر همواره یک نقش را با ویژگیهای رفتاروگفتار و لباس همان تیپ اجرا میکرد. دربازی این نمایش بازیگرها در دوران کار خود تنها یک نقش را ایفا میکردند، لذا بایستی سخنان و رفتاری را که مورد توجه تماشاگران قرار میگرفت بیشتر تکرار میشد».
«تیپ شخصیتها را در کمدیادلآرته میتوان به دودسته تقسیم کرد: دستهیمعمولی و دستهیاغراقشده. نقشهای مربوط به نقشعاشقانجوان بود و غرابت و انحرافات شخصیتهای دیگر با معیاراو سنجیده میشد.
این عشاق نقش زنان و مردان جوان، بذلهگو، خوشقیافه و تحصیلکرده را بازی میکردند آنها لباس بابروز میپوشیدند که شباهتی به لباس شخصیتهای دیگر نداشت و صورتک برچهره نمیزدند. در تئاترهای تیپسازی نقش شخصیتها به دو دستهٔ ارباب ونوکر تقسیم میشوند. نوکر باهوش و دیگری احمق».
هرنمایش زیر نظر یک رهبر یا محترمترین عضو گروه اداره میشد. مسئولیت این شخص شرح چگونگی شخصیتها برای اعضاء، حرکتصحنه و تأمین وسایل موردنظر نیاز نمایش بود. کمدیادلآرته تا حدود سال ۱۷۷۵رواج داشت و بعد از آن از رونق اولیه افتاد.
حال آنچه که در مورد این دو نمایش و شباهت آن گفته شد درمی یابیم که این دو نمایش بسیار شبیه بههم بوده و خیلی زیاد از هم وام گرفتهاند، حال کدامیک تحت تاثیر دیگری بوده است خود جای تعمق دارد.
منابع
۱ـ دورانت، ویل، تاریخ تئاتر، ترجمه عباس شادروان، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲
۲ـ جنتی، عطایی، ابوالقاسم، بنیاد نمایش در ایران، تهران، صفی علیشاه، ۲۵۴۳
۳ـ براکت، اسکار، تاریخ تئاتر جهان، ترجمه هوشنگ آزادی فر، ۳ج، تهران، مروارید، ۱۳۸۴
۴ـ انصاری، محمد باقر، نمایش روحوضی زمانه، عناصر خنده ساز، تهران، سوره مهر، ۱۳۸۷